سلام خانم کوچولوی من
چهارماهگیت مبارک عزیز دلم،چهار ماه درکنار تو چقــــــــدر زود گذشت،مثل یک چشم بهم زدن بود.
خانم گلم تو شدی نفس مامان و بابا ،همه هستی ما.چقدر خوبه که تو هستی،چقدر خوبه که به زندگی ما شور ونشاط دادی،باید بگم که مامان جون و باباجون هم عاشق تو هستن و به دیدن تو حسابی عادت کردن.باباجونی به تو میگه روحیه ی من هستی،میدونی چرا؟؟؟؟ چون وقتی خسته اس،وقتی خدایی نکرده از چیزی ناراحته یاکمرش درد میکنه با دیدن تو همه چیز رو فراموش میکنه.امیدوارم توهم دختر خوب و مهربون من باشی و قدر اون ها رو بدونی.
اماااااااااااااااااااا ....
آرمینا خانومم،مامانی نمیدونم چرا یک هفته ای میشه که خیلی گریه میکنی،یعنی وقتی بیداری دائما گریه میکنی یا بی حوصه ای و نق میزنی،خیلی ناراحت میشم گاهی پیش میاد یک ساعت گریه میکنی،این شبها دوباره بدخواب شدی،نمیفهمم چرا،کاش میتونستی به من بگی عزیزم،وقتی میبینم انقدر بیقراری میکنی واقعا غصه میخورم.آخه دیگه شکمت هم درد نمیکنه....کاش زودتر خوب بشی چون من مجبورم آخر ماه برم سرکار،چطور میتونم با این وضعیت تورو تنها بزارم؟؟؟؟؟
خدا کمک کنه
